او و ديگر هيچ
مشخصات كتاب:
سرشناسه : طاهريان سعيد
عنوان و نام پديدآور : او، و ديگر هيچ تاليف سعيد طاهريان مشخصات نشر : تهران : مشعر، ۱۳۸۵.
مشخصات ظاهري : ص ۱۲۰
شابك : 964-540-008-2۶۰۰۰ ريال :
وضعيت فهرست نويسي : فهرستنويسي قبلي يادداشت : فهرست نويسي براساس اطلاعات فيپا
موضوع : نثر فارسي -- قرن ۱۴
رده بندي كنگره : PIR۸۱۴۳ الف ۸۷۸۳ الف ۸ ۱۳۸۵
رده بندي ديويي : ۸ فا۸/۸۶۲
شماره كتابشناسي ملي : م ۸۵-۱۵۷۸۴
ص:1
عناوين اصلي كتاب شامل:
اشاره؛ به نام خداى كعبه ؛ از زمين رها مى شويم ؛ در همسايگى مادر ...؛ چرا قربانى من پذيرفته نشود؟!؛ سروش اميد و رهايى ...؛ باز هم به خيال آب مى روم ...؛ اگر اين كلام به پايان نبرم، رسالت خويش انجام نداده ام ؛ همدم و همراز على عليه السلام ؛ در اين شهر مشكل توانى غنى را از فقير بازيابى!؛ شهر بوى غريبى مى دهد؛ اكنون ايستاده ام ؛ خانه و دارالحكومه حضرت رسول ؛ در اينجا مى توانى بو بهشت را حس كنى ؛ لباسم از شدّت گريستن رنگ ديگر گرفته ؛ و من ابولبابه اى ديگر، نشسته در برابر ستونه توبه ؛ آن سوتر ستون سرير، حرس، وفود و ...؛ خانه فاطمه عليها السلام گذرگاه اسلام و پل ميان كتاب خدا و عترت پيامبر؛ دهكده اى رها در كوير سوزان حجاز؛ عبد اللَّه و آمنه را بايد بر داشتن چنين فرزندى ستود؛ به كوچه هاى مدينه باز مى گردم ؛ چرا روزگار چنين بازى آغاز كرد ...؟؛ نمى خواهم تسليم شوم ؛ سراى را حكايتى ديگر است ؛ تعصب، خشكى، بر رداى اينان نقش بسته است ؛ بقيع قد خميده است!؛ اينجا بهانه اى كافى است تا اشك ...!؛ بقيع، سرايى كه زمزمه نامش در دل ها آشوب به پا مى كند؛ بارگاه ذخيره هاى الهى در گيتى ؛ صلح براى بقاى شريعت پيامبر صلى الله عليه و آله ؛ مدينه! تو چه كردى با خاندان رسول؟!؛ بى وفايى اهل تو تاريخ را به سوگ نشاند؛ اكنون چشم بر نامهربانى اين ديار مى بندم و ...؛ بقيع مدفن دختران، همسران و بسيارى از رهگذران اين ديار ...؛ نگاه هاى بدبينانه به دين ...؛ برخيز، سالك را فرصتى براى ماندن نيست ؛ مجراهاى شنيدارى اهالى مدينه تنگ شده است!؛ امروز حق نمايان مى شود!؛ مسجد غمامه، يادگار دوران ؛ على عليه السلام يكّه مردى كه ذو الفقار از نيام بر كشيد!؛ نمازى به سوى دو قبله!؛ دشمن زخم خورده را نبايد رها كرد؛ دنيا دوستى، جان پاكانى چون حمزه را گرفت ؛ چالش قدرت!؛ ديگر اثرى از كوچه هاى مدينه نيست!؛ مسجد شجره، پل ميان آسمان و زمين ؛ تو نيز بگو، «لَبَّيْك، اللَّهُمَّ لَبَّيْك ...»؛ عروج را از درون آغاز كنيم ؛ حركت كن، ماندن تصورى بيهوده است!؛ تو با تمام ذرّات به هم پيوسته ات ؛ دل را بگذار تا دلستان معشوق را درك كنى ...؛ اكنون از طواف خارج شو و نماز بگزار ...؛ همچنان در آغاز راه ...!؛ اكنون نيك زمانى است كه به خود بينديشى ؛ بايد رفت، امّا چگونه؟؛ پس چرا تشنه اى؟!؛ سرابى بيش نبود!؛ سعى ؛ تقصير؛ مردم در اين صحرا، در پى چه هستند؟؛ مشعر؛ تهيه سلاح براى جنگ با شيطان ؛ كوچ به سوى منا؛ اكنون بايد قربانى كنى ؛ حلق- تقصير؛ طواف خانه ؛ قبرستان ابو طالب ؛ سحرگاهان گريخته است ؛ رسول صلى الله عليه و آله، روزى به سوى تو خواهد آمد؛ غار حِرا در كوه نور؛ خدايا! در روزگار تنهايى رهايم مكن
LCC
PIR8143 الف 8783 الف 8 1385
National bibliography numbers
م 85-15784