الحكمه المتعاليه في الاسفار العقليه الاربعه جلد 1 Popular
اشارة:
سرشناسه : صدرالدين شيرازي، محمد بن ابراهيم، ۹۷۹-۱۰۵۰ق.
عنوان و نام پديدآور : الحكمه المتعاليه في الاسفار العقليه الاربعه/ مولف صدرالدين محمدالشيرازي.
مشخصات نشر : بيروت: داراحياء التراث العربي، ۱۳ -
مشخصات ظاهري : ج.
يادداشت : عربي.
يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جزء دوم از سفر چهارم.
يادداشت : ج.۱، چاپ سوم.
يادداشت : ج.۲، چ.۲: ۱۹۸۱م.
يادداشت : ج.۲، چ.۳: ۱۹۸۱م.
يادداشت : كتابنامه: ص. [۳۹۱] - ۳۹۲؛ همچنين به صورت زيرنويس.
موضوع : فلسفه اسلامي -- متون قديمي تا قرن ۱۴
موضوع : فلسفه اسلامي
رده بندي كنگره : BBR۱۰۸۳/ص۴ح۸ ۱۳۰۰ي
رده بندي ديويي : ۱۸۹/۱
شماره كتابشناسي ملي : ۳۳۴۱۰۷۶
***معرفي اجمالي
«الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة»، تأليف صدرالدين محمد شيرازي (متوفي 1050ق)، معروف به ملا صدرا يا صدرالمتألهين، دوره كامل فلسفه صدرايي (حكمت متعاليه) به زبان عربي است.
اين نسخه از كتاب، پس از تصحيح چاپ هاي گذشته، با افزودن تعليقه هاي حكيم سبزواري، علامه طباطبايي، آقا علي مدرس زنوزي و ديگران به چاپ رسيده است. علامه محمدرضا مظفر (متوفي 1383ق) بر اين كتاب مقدمه نوشته است.
***ساختار
در ابتداي كتاب، سه مقدمه به قلم محمدرضا مظفر، ناشرين و مؤلف آمده است. متن اثر مشتمل بر 4 سفر است كه در نه جلد تنظيم شده است. هريك از اسفار در ضمن چند «مرحله، فن، موقف يا باب» مشتمل بر فصولي بيان شده است. در صدر صفحه متن اسفار و در ذيل آن تعليقه هاي تعدادي از فلاسفه بزرگ ذكر شده است. برخي از اساتيد تنها بر بخشي از كتاب تعليقه زده اند؛ مثلاً آقا علي مدرس و مولي محمد اسماعيل خواجوي تنها بر سفر نفس تعليقه زده اند (مقدمه ناشرين، صفحه ث).
ساختار كتب حكمت متعاليه، با ساختار آثار فلسفي مشائي و اشراقي تفاوت اساسي دارد. برخلاف متون مشائي، در متون حكمت متعاليه از رياضيات و طبيعيات بحث نمي شود. اگرچه ملا صدرا در جلد پنجم اسفار به اختصار گريزي به طبيعيات زده است، اما اين مباحث نه به نحو مستقل، بلكه صرفاً به مناسبت بحث از مراتب كلي وجود طرح گرديده است. پيش از ملاصدرا، مبحث نفس جزئي از مباحث طبيعيات را تشكيل مي داد، اما وي آن را از طبيعيات جدا كرده و به مباحث الهيات به معني اخص ملحق ساخته است. سير مباحث فلسفي در اين كتاب چنان است كه گويي همه مجلدات آن به مثابه مقدمه اي براي دو جلد آخر؛ يعني هشتم و نهم در نظر گرفته شده اند كه به ترتيب به دو مبحث «معرفة النفس» و «معاد» اختصاص دارند (محمدزاده، رضا، ص214-213).
***گزارش محتوا
علامه مظفر در مقدمه اش بر كتاب ابتدا به توصيف جايگاه علمي نويسنده پرداخته است. وي ملا صدرا را از بزرگ ترين فلاسفه الهي دانسته كه قرن ها بايد بگذرد تا فرزانه اي مانند او ظهور يابد. او مدرّس درجه اول مكتب فلسفي الهي در سه قرن اخير در بلاد شيعه است (ر.ك: مقدمه مظفر، صفحه ب). وي سپس كتاب اسفار را در رأس تمامي كتب فلسفه قديم و جديد و مادر تمامي تأليفات او دانسته است؛ چراكه هر كتابي يا رساله اي كه پس از آن تأليف كرده، برگرفته از عبارات آن كتاب است (همان، صفحه «ب» و «ز»). در ادامه به ذكر شرح حال صدرا پرداخته و زندگي اش را در سه مرحله توضيح داده است (همان، صفحه د - ز).
«حكمت متعاليه»، عنوان نظام فلسفي صدرالدين محمد شيرازي، مشهور به ملا صدرا و صدرالمتألهين است. ملا صدرا در هيچ يك از آثارش اين نام و همچنين نام ديگري را براي اشاره به نظام فلسفي خود به كار نبرده، بلكه آن را در نام گذاري مهم ترين اثر مكتوب فلسفي اش، «الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة» به كار برده است. اما اين كتاب نيز، كه پس از او مشهورترين اثر او شناخته شده، به «اسفار اربعه» معروف است و كمتر كسي از آن با نام الحكمة المتعالية ياد مي كند. استفاده از اين تعبير بعد از او، صرفاً براي اشاره به نظام فلسفي وي، متداول شده است. گفتني است كه ملا صدرا در كتاب «الشواهد الربوبية»، علاوه بر «الأسفار الأربعة» از كتاب ديگر خود به نام «الحكمة المتعالية» نيز ياد كرده است. به نظر سيد جلال الدين آشتياني، كتاب اخير همان كتاب ناتمام «المسائل القدسية» است (ر.ك: فنا، فاطمه، ص774).
با مطالعه و بررسي آثار ملا صدرا مي توان دريافت كه او در تأسيس نظام فلسفي خود از دو گونه منبع بهره برده است:
1. منبع روحاني و باطني؛ يعني همان چيزي كه او الهامات رباني ناميده و به مدد مجاهده و تهذيب نفس و تجريد عقل به آن دست يافته است؛
2. منابع ظاهري و به يك معنا تاريخي و آنچه در تاريخ جلوه گر شده است. در بررسي اين قسم از منابع بايد به اين نكته توجه داشت كه مراد از تأثير آنها در پيدايش و شكل گيري حكمت متعاليه لزوماً به اين معني نيست كه همه آنها مستقيماً و كاملاً در سياقي موافق با انديشه ملا صدرا مؤثر بوده اند. ازاين رو، به استثناي منابع قرآني و حديثي، او اظهار مي دارد كه پس از مطالعه وسيع و درازمدت آثار پيشينيان و معاصرانش، به بررسي و نقد سره از ناسره افكار و روش آنها پرداخته و گاه به تعبير خود او، به تخريب و آنگاه بازسازي و دفاع از آنها مبادرت كرده است. برخي ديگر از منابع نيز به منزله مواد و عناصر اصلي، با انديشه ها و تأملات خاص ملا صدرا صورت جديدي به خود گرفتند و در بنيان نهادن حكمت متعاليه استفاده شدند (ر.ك: همان، ص775).
نوآوري هاي حكمت متعاليه را از دو جنبه مي توان بررسي كرد: يكي، عرضه راه هاي جديد براي حل برخي از مسائلي كه ميان انديشمندان مسلمان درباره آن منازعه بوده است و ديگري، طرح مسائل جديد و نظريه پردازي درباره آنها. از آنجا كه زيربنا و بنيان حكمت متعاليه را علم وجود تشكيل مي دهد، بالطبع نوآوري هاي آن را كه در واقع مباني و مبادي اين مكتب بشمار مي روند، حول وجود و مسائل مرتبط با آن بايد جست. گرچه نقطه آغازين ساير سيستم هاي فلسفي نيز وجود و شناخت آن است، اما براي نخستين بار در نظام صدرايي اين پرسش مطرح شد كه وجود با اين همه وسعت و شمول بي نظيرش چگونه ممكن است كه يك مفهوم صرف باشد كه خارج از ذهن عينيت و اصالتي ندارد. نظريه اصالت وجود پاسخ مبتكرانه ملا صدرا به اين پرسش است كه در خلال سخنان حكماي پيش از او مانند ابن سينا و پيروانش نيز اين قول را مي توان يافت. اما تصريح و تأكيد بر اهميت آن در حكمت متعاليه صدرايي به نحوي كه راه گشاي حل بسياري از معضلات فلسفي و كلامي شده بي سابقه است. برخي از مهم ترين نوآوري هاي اساسي ديگر در حكمت متعاليه عبارتند از: تشكيك وجود، وحدت وجود، تقسيم وجود به نفسي، رابطي و رابط، امكان فقري، اتحاد عقل و عاقل و معقول، حركت جوهري، تبيين فلسفي جديد درباره زمان و اينكه آن بعد چهارم است، نظريه جسمانية الحدوث و روحانية البقاء بودن نفس، قاعده بسيط الحقيقة، قاعده النفس في وحدتها كل القوي، اثبات فلسفي عالم خيال منفصل و مجموعه آراي مربوط به معادشناسي (همان، ص779).
در ذيل صفحات كتاب، تعليقاتي از تعدادي از حكما آمده كه با رمز مشخص شده است. اين تعليقات در ادامه با توضيح مختصري معرفي مي شوند:
1. «ن»: آقا علي بن جمشيد نوري اصفهاني (متوفي 1246ق). وي يكي از بزرگ ترين شارحان حكمت متعاليه. او حكمت و عرفان را از حكيم آقا محمد بيدآبادي (1192ق) فراگرفت و خود در طول پنجاه سال با همتي والا و تتبّعي ژرف به تدريس فلسفه و عرفان همت گماشت. او در احياي فلسفه و به خصوص حكمت صدرايي سهمي بسزا دارد و از ميان معاصران او كسي به اهميت وي در اين زمينه سراغ نمي توان گرفت (ر.ك: ناجي اصفهاني، حامد، ص?2).
2. «س»: ملا هادي بن مهدي سبزواري (متوفي 1289ق). تعليقات و حواشي سبزواري كه به زبان عربي نوشته از آثار پرارزش اوست. سبزواري به گونه اي منظم و مرتب تمام متن اسفار به استثناي بخش طبيعيات و مباحث جواهر و اعراض را طي تدريس متن، حلاجي كرده و بر آنها حاشيه نوشته است. اين حواشي پيش از اين به خط خود حكيم به تمام و عيناً با متن اسفار به طبع سنگي رسيده است (ر.ك: امين، سيد حسن، ج9، ص74).
3. «م»: آقا علي مدرس زنوزي (متوفي 1307/1310ق). وي فرزند فيلسوف بزرگ ملا عبدالله زنوزي است. آقا علي مدرس را آقا علي حكيم و حكيم مؤسس هم خوانده اند. وي در فسلفه صرفاً به تقرير و تدريس آنچه گذشتگان گفته بودند نمي پرداخت؛ قريحه اي نقاد و ابتكاري و روشي تحقيقي و تأسيسي داشت و در جستجوي راه حل هاي تازه براي مشكلات فلسفه بود؛ كاري كه در حكماي متأخر كمتر به آن برمي خوريم (دائرةالمعارف تشيع، ج1، ص128-127).
اثبات معاد جسماني با برهان عقلي و استدلال فلسفي در فرهنگ اسلامي از مسائل مهمي است كه تا زمان ملا صدرا كسي به آن دست نيافته است. ملا صدرا بر اساس مباني و اصولي كه تأسيس كرده، از طريق برهان عقلي به اثبات آن پرداخته است. پس از ملا صدرا تنها كسي كه در باب معاد جسماني سخن تازه آورده و نظريه جديدي ابراز داشته، حكيم بزرگ آقا علي مدرس زنوزي است. اين حكيم ضمن آگاهي كامل از نظريه ملا صدرا و مباني وي، بسياري از مباني او را پذيرفته، ولي نتيجه آن را نپذيرفته است، بلكه ديدگاه جديدي را از آن استخراج كرده است.
مدرس زنوزي درعين حال كه بسياري از مباني و تحليل هاي ملا صدرا را از قبيل حركت جوهري، حدوث جسماني نفس، تفاوت عالم دنيا و آخرت و مانند آنها مي پذيرد، ولي نظريه او را از يك سو و نظريه اشاعره را از سوي ديگر باطل اعلام مي كند. علت بطلان نظريه ملا صدرا اين است كه وي بدن دنيوي را به طور كلي از درجه اعتبار عود معاد ساقط كرده است؛ چراكه نزد او بدن هاي اخروي مجرد از ماده هستند و تنها داراي صورت هاي امتدادي هستند. اين نظريه با ظاهر شرع نمي سازد. همچنين بطلان نظريه ملا صدرا بر اين امر استوار است كه طبق نظر وي «اين هماني» بدن اخروي با بدن دنيوي از هم گسسته شود و بدن اخروي غير بدن دنيوي بشمار نيايد؛ در اين صورت ممكن است گفته شود اين نظريه با آيات و روايات سازگار نيست؛ اما اگر نظريه وي بيانگر اين مطلب باشد كه بدن اخروي همان بدن دنيوي است و «اين هماني» بين آن دو محفوظ و تغيير و تفاوت تنها در مواد آنها پديد آمده است، مانند تغيير و تحول در بدن مادي دنيوي از اوان كودكي به نوجواني و از آن به بزرگ سالي و پيري كه در اين ايام و مراحل، مواد بدن چندين بار كاملاً تحول يافته، ولي درعين حال «اين هماني» بدن در تمام اين ايام محفوظ مانده و هيچ مشكلي در آن پديد نيامده است، در اين فرض نظريه مزبور با آيات و روايات تنافي نداشته و اشكال يادشده بي اساس خواهد بود (اكبريان، رضا و عارفي شيرازي، محمداسحاق، ص47-40).
?. «ل»: علامه اسماعيل بن ملا سميع اصفهاني (متوفي 1277ق). وي از علما و مدرسان معروف فلسفه، معاصر آخوند ملا علي نوري حكيم متوطن اصفهان (متوفي 1246ق) بود و علي التحقيق پيش از ملا علي نوري فوت شده و تاريخ وفاتش ظاهراً حوالي 1243ق، سه سال قبل از نوري است. اينكه حاجي سبزواري متوفي 1289ق در شرح حال خودش نوشته كه در ايام اقامت اصفهان چند سال نزد ملا اسماعيل اصفهاني درس حكمت و كلام مي خوانده و بعد از وفات او به خدمت استاد كل آخوند ملا علي نوري پيوسته و حدود سه سال هم نزد وي تلمذ كرده، ظاهراً مقصودش همين محمداسماعيل است (همايي، جلال، ص127-126). البته بسياري از تعليقات كتاب با نام «اسماعيل» آمده است (ر.ك: جلدهاي چهارم و پنجم).
?. «ه»: محمد بن معصوم علي هيدجي زنجاني (متوفي 13?9ق). وي اگرچه بر منظومه سبزواري تعليقه زده است، اما در جايي به تعليقات او بر اسفار اشاره نشده و در كتاب هم تعليقات او مشاهده نشد. اما از سوي ديگر تعليقات اندك از ميرزا ابوالحسن جلوه (متوفي 1314ق) يا تعليقه هايي از فتحعلي خويي مشاهده گرديد (جلد چهارم، صفحات 76، 24، 36 و 44).
?. «ط»: سيد محمدحسين طباطبايي (متوفي 1?02ق). معرفت شناسي در فلسفه اسلامي تا زمان ملا صدرا يك مسئله فلسفي بشمار نمي رفت... تا اينكه وي در مبحث عقل و معقول «اسفار» (جلد سوم) بر مسئله فلسفي بودن علم و ادراك، برهان اقامه كرد و به توجيه فلسفي آن پرداخت. اين امر باعث شد كه فيلسوفان نوصدرايي و در صدر آنها علامه طباطبايي درصدد برآيند كه مجموعه مباحث مربوط به علم و ادراك را به شاخه مستقلي تبديل كنند. اختصاص چهار مقاله از مجموعه مقالات كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم»، كه بسياري از ابتكارات علامه طباطبايي هم در ضمن آنها بيان شده است، دلالت بر آنچه گفتيم دارد (ر.ك: علي زاده، بيوك، ص30-29). علامه در تعليقات خود بر اسفار مي نويسد: اينكه در علوم برهاني فقط از اعراض ذاتي موضوع بحث مي كنند، صرفاً يك اصطلاح و يك قرارداد نيست، بلكه مطلبي است كه مقتضاي بحث هاي برهاني در علوم برهاني است؛ همان گونه كه در كتاب برهان از منطق تبيين شده است (صفدري نياك، مرتضي، ص51).
علامه طباطبايي معاد جسماني را مانند حكيم زنوزي از طريق لحوق ابدان به نفوس تصوير مي كند، نه تعلق نفوس به ابدان؛ پس بي شك در اين مسئله هيچ تفاوتي بين سخنان علامه و زنوزي نيست (اكبريان، رضا و عارفي شيرازي، محمداسحاق، ص51).
***وضعيت كتاب
اين كتاب اولين بار در سال 1282ق در ايران در چهار مجلد، چاپ سنگي شده است (مقدمه مظفر، صفحه ف).
جلد اول كتاب مشتمل بر اغلاط فراواني است كه در جداولي در انتهاي آن ذكر شده است. به جز جلدهاي چهارم، پنجم و هفتم كه در انتهاي آنها تنها فهرست مطالب آمده است، در باقي جلدها علاوه بر فهرست مطالب، فهرست اعلام و اسامي كتب نيز به ترتيب حروف الفبا ذكر شده است.
***منابع مقاله
1. مقدمه و متن كتاب.
2. فنا، فاطمه، دانشنامه جهان اسلام، جلد 13، زير نظر غلامعلي حداد عادل، تهران، بنياد دائرةالمعارف اسلامي، چاپ اول، 1388.
3. تويسركاني، سيد احمد، «نگاهي بر قديمي ترين نسخه كامل كتاب اسفار»، آدرس مقاله در پايگاه مجلات تخصصي نور: مجله خردنامه صدرا، شهريور 1374، شماره 2، صفحه 92 تا 95.
4. علي زاده، بيوك، «علامه طباطبايي، فيلسوفي نوصدرايي»، آدرس مقاله در پايگاه مجلات تخصصي نور: مجله دين و ارتباطات، بهار 1385، شماره 29، صفحه 23 تا 38.
5. همائي، جلال، «ملا اسماعيل اصفهاني حكيم»، آدرس مقاله در پايگاه مجلات تخصصي نور: مجله فرهنگ ايران زمين، 1354، شماره 21، صفحه 124تا 133.
6. دائرةالمعارف تشيع، جلد اول، زير نظر احمد صدر حاج سيد جوادي و ديگران، تهران، نشر شهيد سعيد محبي، چاپ سوم، 1375.
7. امين، سيد حسن، دائرةالمعارف تشيع، جلد نهم، زير نظر احمد صدر حاج سيد جوادي و ديگران، تهران، نشر شهيد سعيد محبي، چاپ اول، 1381.
8. صفدري نياك، مرتضي، «ملاك تمايز علوم برهاني»، آدرس مقاله در پايگاه مجلات تخصصي نور: مجله معرفت فلسفي، تابستان 1385، شماره 12، صفحه 45 تا 64.
9. محمدزاده، رضا، دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج21، زير نظر كاظم موسوي بجنوردي، تهران، مركز دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، چاپ اول، 1392.
10. ناجي اصفهاني، حامد، «مجموعه رسائل حكيم ملا علي نوري»، آدرس مقاله در پايگاه مجلات تخصصي نور: مجله آينه پژوهش، آذر و دي 1373، شماره 28، صفحه 62.
11. اكبريان، رضا و عارفي شيرازي، محمداسحاق، «معاد جسماني، از نظر آقا علي مدرس زنوزي و علامه طباطبايي»، آدرس مقاله در پايگاه مجلات تخصصي نور: مجله آموزه هاي فلسفه اسلامي، پاييز و زمستان 1389، شماره 9، صفحه 39 تا 54.
ص: 1
هذا الكتاب ...:
الجزء الأول؛ الجزء الثاني؛ الجزء الثالث؛ الجزء الرابع؛ الجزء الخامس؛ الجزء السادس؛ الجزء السابع؛ الجزء الثامن؛ الجزء التاسع
تفاصيل الكتاب
- دیجیتالی
- 10
- 12174
- BBR1083/ص4ح8 1300ی
- 189/1
- 3341076
- رایگان
- 1